آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی دست خود زجان شستم از برای آزادی
تا مگر بدست آرم دامن وصالش را می دوم به پای سر در قفای آزادی
چندی پیش تریبون آزادی حول محور انتخابات در دانشگاه روبروی سلف مرکزی توسط جامعه اسلامی دانشجویان به مدت سه روز دایر گردید که برخی دانشجویان به بیان نقطه نظرات خود در مورد انتخابات پرداختند.در روز آخر بعد از خروج از سلف همراه با دوستان با صحنه ای عجیب و دلخراش روبرو شدیم.گویا با فردی منتقد در اثنای صحبت هایش برخورد شده بود البته تا اینجا کاملا طبیعی به نظر می رسه چون اگه برخورد نمی شد تعجب برانگیز بود ،بگذریم جای تامل و تاسف اونجا بود که مجری برنامه در توضیح با اتفاق پیش اومده گفت :((من معتقدم آزادی نباید این جوری باشه ،بلکه باید محدودیت باشه ،اصلا آزای بدو محدودیت نمیشه)).فکر کنم متوجه شدید اوضاع از چه قرار بوده و چرا به من خیلی بر خورد.در خظاب اون اقای عزیز که گویا رییس جامعه اسلامی دانشگاه هم هستند چند نکته رو لازم دونستم تا حتما ذکر کنم ؛
((روزی شخصی را نزد حاکم بردن و به حاکم گفتند :یا امیر این مردک به شما توهین کرده است،حاکم بی محابا دستور می دهد که :او را بالای کوه ببرید و به او ده هزار ضربه شلاق بزنید.وزیر وی که فرد دانایی بودگفت :ای امیر شما یا شلاق نخورده اید یا معنی ده هزار تا را نمی دانید چیست)) این حکایت به این خاطر بود که به ان دوست عزیز بگم که شما یا آزادی را تجربه نکردید یا معنی آزادی را نمی دانید چیست.تاسف بار است که می بینیم این طور به اصل آزادی که مهمترین پیغام قیام حسین و پیروانش بود حمله ور می شوند.آیا نمی دانند که نقطه تقابل و متضاد و نقیضه آزادی ،واژه محدودیت است و آیا همچنین نمی دانند جمع نقیضه در کنار هم محال است.مگر می شود گفت اکنون هم شب است و هم روز ؟مگر می شود گفت من اکنون هم در شرق و هم در غرب هستم؟جمله آزادی محدویت دار مصداق مثال های فوق است.و هر کس این چنین نظری دارد مطمئنا بدیهی ترین اصطلاحات بشری را زیر سوال برده و قطعا این چنین فردی از لحاظ روانی دارای مشکلاتی اساسی است.آزادی اگر حد داشت این همه انقلاب در طول تاریخ برای چه بود ؟کدام متفکر،کدام تئوریسین برای آزادی محدودیت قائل است.هر محدودیتی و هر خط قرمزی مطمئنا در تقابل با اصل آزادی است که صراحتا در قانون اساسی ذکر گردیده.اگر آزادی نباشد ترس جامعه را فرا می گیرد و همانطور که همگان می دانند عامل خفت و خواری هر جامعه ای ترس ان هاست!گر چه این اصطلاحات برای شما غیر قابل درک است ولی تاملی ساده می تواند شما را به اصل موضوع برساند ،همان اصلی که نمی خواهید بفهمید چیست زیرا اگاهی شما از آن اصول ،مرگ افکار خشکتان را در پی دارد.
((خدا به آنچه انجام می دهید و انچه انجام می دهیم اگاه و ناظر است و معیار قضاوتش حق است))
میلاد شیراوند/سردبیر سیاسی نشریه مجازی هیچ
نظرات شما عزیزان:
neda abbasi 
ساعت15:31---10 فروردين 1391
آزادی یعنی مسئولیت پذیری، برای همین اکثر آدمها از آن وحشت دارند.
ب-د 
ساعت18:45---9 فروردين 1391
برادر عزیز لطفا در مثالی که می آورید دقت کنید هدف حسین بن علی تقابل با آزادیهای خارج از محدوده ای بود که خداوند آنها را حرام کرده بود.
به نظر می رسد که گفتار شما برگرفته از صحبت های آقای ... باشد که آزادی را بدون مرز می پذیرد.
پاسخ:بر هیچ کس پوشیده نیست که حسین از محدودیت های آل امیه به ستوه آمد نه از اعمال خلاف شرعشان که شما آن را آزادی می نامید.
همین حوالی 
ساعت16:31---9 فروردين 1391
انتظار بی خود دارید از این آقایون .اینا چه می دونن آزادی چیه.
راستی ترسیدی اسمشو ببری؟همون آقای م.. رو میگم