درباره وبلاگ ![]() هیچیم و چیزی کم ما نیستیم از اهل این عالم که می بینید وز اهل عالم های دیگر هم.ا یعنی چه؟ پس اهل کجا هستیم؟ از اهل عالم هیچیم و چیزی کم غم نیز چون شادی برای خود خدایی ،عالمی دارد پس زنده باش مثل شادی غم ما دوستدار سایه های تیره هم هستیم و مثل عاشق مثل پروانه اهل نماز شعله و شبنم اما هیچیم و چیزی کم رفتم فراز بام خانه ، سخت لازم بود شب بود و مظلم بود و ظالم بود آنجا چراغ افروختم،اطراف روشن شد و پشه ها و سوسکها بسیار دیدم که اینک روشنایی خرده خواهد شد کشتم اسیر بی مروت زرده خواهد شد باغ شبم افسرده چون خون مرده خواهد شد خاموش کردم روشنایی را و پشه ها و سوسکها رفتند غم رفت ، شادی رفت و هول و حسرت ترک من گفتند ... از بام پایین آمدم آرام همراه با مشتی غم و شادی وبا گروهی زخم ها و عده ای مرهم گفتیم بنشینم نزدیک سالی مهلتش یک دم مثل ظهور اولین پرتو مثل غروب آخرین عیسای بن مریم مثل نگاه غمگنانه ما مثل بچه آدم آنگه نشستیم و بی خوبی خوب فهمیدیم باز آن چراغ روز و شب خامش تر از تاریک هیچیم و چیزی کم. ایمیل نشریه: hich.urmiauni@yahoo.com hich.urmiauni@gmail.com آخرین مطالب پيوندها نويسندگان نشریه ی دانشجویی هیچ ما از عالم هیچیم و چیزی کم انا للله وانا الیه راجعون وقوع حادثه غم بار زلزله آذربایجان را به تمامی مردم آن دیار علی الخصوص آسیب دیدگان حادثه تسلیت عرض می کنیم و برای آنان صبر جزیل مسئلت داریم. تحریریه نشریه دانشجویی هیچ سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 17:57 :: نويسنده : admin
بنام خدا
به احتمال زیاد اخیرا جملاتی از این دست در قالب پیامک یا پست هایی در فیس بوک دیده و خوانده اید:
-خرت ،خرت،خرت:دکتر شریعتی در حال خوردن خیار!
-خخخخخخخ پیش،خخخخ پیش :دکتر شریعتی در حال خوابیدن!
-ای به خشکی شانس!:دکتر شریعتی هنگام مشروطی! و صد ها جمله ی بی محتوا و نسبت های مضحک به استاد شریعتی که از ایشان و فرهیختگان جامعه مان که تعدادشان قلیل است و بابت این موضوع تاسف می خورند بابت درج این جملات عذرخواهی میکنم.
چند صباحی می شود که این موج تخریبی که به شدت مشکوک است و شائبه هدایت شده بودن آن دور از ذهن نیست علیه شخصیت های مورد احترام جامعه مان به پا شده است.این اقدام که توسط قشر بی اطلاع و ناآگاه جامعه که بدون هیچ غرضی باد را به سمت شعله های این آتش برده اند به شدت در حال گسترش است و هدف آن کاملا مشخص است.بر همگان واقف است که این گونه اعمال برای تقابل با اندیشه های دکتر شریعتی است که اکنون با استفاده از ابزار هایی چون پیامک،اوراق تبریک ،جوامع مجازی هم چون فیس بوک و ... سرعت نفوذ آن در مردم بیش از پیش شده.فلذا برای لوث شدن و خنثی شدن افکار استاد شریعتی از این حربه استفاده شده است.قطعا از بین بردن قداست موضوعی در فراموشی آن نقش به سزایی دارد.اما چند نکته را بدانیم :اول اینکه این شیوه ی تخریب یعنی تمسک به استحضا و ... سال ها پیش در قالب به راه انداختن کارناوال روز عاشورا در زمان رضاخان استارت زده شده است که مردم این سرزمین در آن برهه از زمان و حتی بعد از ان در ادوار مختلف با ان مقابله کرده اند یعنی اینکه این شیوه جوابگوی نیات خصمانه بانیان این تخریب نمی باشد و همین موضوع نشانگر این است نیروی فکری قوی پشت این ماجرا نیست.دوم اینکه حامیان دکتر شریعتی از قشری هستند که ازآگاهی نسبتا خوبی برخوردارند پس راه مقابله با این موضوع را به خوبی می داند و قطعا از سد آن عبور خواهند کرد.و سوم اینکه تمامی جامعه باید امده برخورد با حرکت هایی که در آینده به طور قطع یقین در جهت تخریب شخصیت های بزرگ جامعه انجام میشود باشند.چه حرکت این چنینی که متاسفانه از داخل و از روی ناآگاهی موجب تخریب می شود برای مثال سریال حضرت یوسف ساخته سلحشور که علی رغم تمامی هزینه های هنگفتی که از بیت المال بابت ساخت این مجموعه تحریف شده که حساسیت های زیادی بابت فیلم نامه ی آن وجود داشت،پرداخت شد نتیجه جز تخریب شخصیت حضرت یوسف نداشت چرا که بعد از این سزیال قداست این پیامبر الهی از دست رفت و در میان مردم با نام هایی هم چون یوزارسیف ،یوزی و... فقط از جنبه زیبایی اش مورد بحث قرار گرفت .لازم به ذکر این نوع تخریب ناآگاهانه خطرناک تر است که نسبت به آن باید هشیار بود.
در پایان تمامی خوانندگان این مطلب را دعوت به مقابله با موج تخریبی علیه مشاهیرمان می کنم.
همواره ی روزگار با ما جاری باشید.(میلاد شیراوند)
پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, :: 18:4 :: نويسنده : admin
پسر شیخ و مدرک دکترای افتخاری! شیخ ما (مستدام افاضاته)در تالار بیت خود بر روی کرسی اش لم زده بود که دختش وارد شد، و گفت:مژده پدرجان،مژده! -شیخ :چه شده؟ هان؟ -دخت:نا مشتلوق نگیرم نمی گویم ،پدر همیشه مخمور و عصبانی خودم!!! -شیخ:باز به رویت خندیدم دور برداشتی؟زود بگو تا از شنیدنش منصرف نشده ام،آخر تورا چه به خبر خوش ،سق سیاه تو فقط برای خبر فوت آوردن خلق شده و لا غیر. -دخت:هر چه دل تنگت می خواهد بگو شیخ بابا جان ،من ناراحت نمی شوم!چرا که خیلی خوشحالم!امروز نتایج دکترا آمد و من پس از سنوات مدید درس خوانی قبول شدم آن هم کجا ؟ پایتخت ! -شیخ: گفتم آبی از تو گرم نمی شود ،انگار چه کار کرده،دکترررررررا قبول شده ام!حتما انتظار داری به تو تبریک هم بگویم و ولیمه ای نیز به مردم بدهم! -دخت :یعنی چه پدر جان ؟کار بزرگی نیست؟می دانی فقط تعدا قلیلی قبول می شوند ،آن هم بدون هیچ سهمیه ای!برایتان متاسفم !واقعا که !شیرینی این قبولی را به کامم تلخ کردید! -شیخ :آخر کار تازه ای که نکردی !اصلا دکترا به چه درد می خورد!مگر در این ولایت به امثال تو کاری می دهند تا انجام بدهی!همین خواجه صیف علی بدون هیچ سوادی مسئول خزانه داری و مالیات شد!هزار تا از این دکترایی که تو می خواهی بگیری جلویش سر خم می کنند -دخت:همین شده که همه چیز گران است و تورم 36درصد!پول هایمان هم اختلاس می شود!همه هم بیکارن! -پدر :اولا خفه شو!دوما تورم بنا بر فرمایش حاکم عزیزمان (لا توقف انفاسه) 6 درصد است !اصلا گرانی کو !به من نشانش بده تا محبوسش کنم!ما نفهمیدیم گرانی از آدمیان است یا جنیان.سوما دخترجان من!عزیزک بابا،دلبندم ،نفهم!!!کم آب به آسیاب دشمن بریز!آنقدر بگویید گرانی هست تا مردم واقعا باور کنند گرانی هست. -دخت:من کاری ندارم به این حرف ها !شما قانع نشدنی هستید!ولی حداقل به خاطر چند سال تلاش من برای قبولی بد نبود تصنعی می خندید! -پدر:بی خودی زحمت کشیده ای !زودتر می آمدی پیش خودم تا یک مدرک دکترا از آکسفورد فرنگ برایت می خریدم تا تو هم مثل داداشت زود تر از این ها دکترا می گرفتی. -دخت:نمی خواهید بگویید این کار را کرده اید !مدرک خریده اید!واقعا شما پدر و پسر شورش را در آورده اید!می دانید این کار جرم دارد! -شیخ نعره ای زد و گفت :ساکت!چه جرمی !بد است برادرت با این مدرک ریاست و کیاست دار شده!پول داده ایم ،آش خورده ایم.این کجایش جرم است!تازه این در میان امرای ما رسم نیکویی است!همین خواجه عمران که وزیر ولایت است دیپلم هم نداشت ولی وزیر شد. -دخت:پدر جان دیدی که چه کارش کردند!عزلش کردند و بعدا که دق کرد مرد! -شیخ (خفیه الله معاصیه) گفت :آن برخورد هم عده از این مجلسی های جوزده بودند که بعد از پشت در ماندن در همه پرسی اخیر پشیمان شدند.چیز خاصی نبود.تو نترس .می خواهند بیایند از خودمان به خودمان شکایت کنند؟بگزار بیاین! -دخت :حالا مدرکش چیست؟ -شیخ :دکترای شناخت بررسی علوفه دامی در راستای توسعه شهری!phd هم دارد!در همان دانشگاهی که تو قبول شده ای نیز تدریس می کند. -دخت زیر لب گفت :اکنون می فهمم که نخبه ها چگونه فرار می کنن! -شیخ :باز چیزی گفتی؟ -دخت :نه پدر من بروم دنبال کاهای ثبت نام! همواره ی روزگار با ما جاری باشید!
پنج شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 9:0 :: نويسنده : admin
بسم الله الرحمن الرحیم ضرورت آگاهی و بینش سیاسی دانشجویان؛
در جوامع توسعه یافته آنچه که می تواند برای ما حائز اهمیت و ارزش باشد اطلاع کافی قشر فرهیخته آن جامعه(قشر دانشگاهی) از اوضاع و احوال جامعه ای است که در آن زندگی می کنند و هم چنین تسلط نسبی آن افراد بر رخداد های سیاسی ،اجتماعی و... که توسط حکومت ان کشور اعمال می شود .به طوری که کمتر عضوی از جامعه مطرح شده پیدا می شود که بگوید از سیاست های اقتصادی ،فرهنگی و یا سیاسی دولت اطلاعی ندارد.مع الوصف آن چه که نگارنده را ملزم به تامل در این موضوع کرده متاسفانه مشاهده عکس فرایند فوق که در جوامع مدرن و امروزی اتفاق می افتد در کشور خود می باشد به صورتی که کمتر دانشجویی پیدا می شود که از اوضاع و سیاست گذاری های دولت در بخش های مختلف اطلاع داشته باشد.قطعا ادامه روند فعلی منجر به پیامد های ناگواری خواهد شد که آثار زیان بار ان تا حدودی در سال های اخیر مشاهده شده است.اگر قشر فرهیخته ی هر جامعه نسبت به وضعیت جامعه بی اهمیت باشد قطعا راه به جایی خاص نخواهیم برد.دلایل کثیری می تواند ان دسته از افراد بی اهمیت را مجاب کند که در این امور تامل نکنند از جمله دغدغه امرار معاش ،ادامه تحصیل و...اما تمامی این مسایل وابسته به دخالت و تامل عمیق در تمامی رویدادهای جامعه است.قطعا حضور فعال این قشر در تمامی زمینه های حکومتی منجر به کنترل دولت در این امور می شود و دولت را مجاب می کند تا با اعمال سیاست هایی نظیر اشتغال زایی و... راه را بر همگان هموارتر سازد اما اگر عکس این موضوع یعنی روند فعلی رفتار دانشجویان در قبال اوضاع جامعه صورت بگیرد می بینید که با بیکاری عظیم و دغدغه ی بزرگی مواجه می شوند که زندگی آنان را تحت تاثیر قرار داده است.این تنها یک مثال از هزاران مثالی است که می توان بیان کرد .پس می توان این نتیجه را گرفت که آگاهی و بینش افراد در تمامی زمینه ها علی الخصوص در سیاست می تواند متضمن روی کار امدن دولتی بر مبنای رفتارهای کارشناسانه و متعهدانه باشد که نتیجه اش اعمال سیاست های درست فرهنگی ،سیاسی ،اقتصادی و... است ،که همه این ها ما را به سمت مدرنیته شدن و یا همان جهانی شدن به قول مارشال می برد .فلذا حضور در تمامی بحث ها و مطالعه سیاسی ،اجتماعی دانشجویان التزامی صریح و روشن به نظر می آید .این بحث علی رغم نظری که مطرح است و بیان می دارد که این گونه کارها دانشگاه را سیاسی و به تبع آن جامعه را نیز سیاسی می کند باز هم بر ضرورت بینش سیاسی دانشجویان تاکید می کند وابراز دارد که این موضوع به مبنای حق تعیین سرنوشت خود است نه سیاسی کاری هایی که امروزه مشاهده می کنیم .جامعه سیاسی یا بهتر است سیاست زده بگوییم، جامعه ای است که برای منافع خود دست به هرکاری بزنیم که مثال آن را به وفور امروزه مشاهده میکنیم ،از قبیل پخش شب نامه ها ،توهین و تخریب در رسانه های یک طرفه ،تهمت پراکنی ،ترویج شایعه در مورد افراد و... و قطعا با انچه که در این نوشتار ذکر شده تفاوت دارد.جامعه ای که از لحاظ سیاسی در حد کمال است(ایران اوایل انقلاب اسلامی) با جامعه ای سیاست زده (ایران فعلی) زمین تا آسمان تفاوت دارد و نمی توان از یک منظر به آن نگریست .ضرورتا می توان استنباط کرد که افرادی که بدنبال طرح مسایلی این چنینی هستند حتما منافع خود را در خطر می بینند که از آگاهی اجتماعی و سیاسی دانشجویان می ترسند .مع ذلک آگاهی و بینش سیاسی دانشجویان در عصر حاضر برای پیشرفت و جهانی شدن لازم و انکارناپذیر است.
میلاد شیراوند سردبیر سیاسی نشریه دانشجویی هیچ
پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 19:1 :: نويسنده : admin
دقت کردین یه حرفایی تو دلتون هست که با خودتون میگین بگم،بعد دوباره پشیمون میشین میگین بگم که چی مثلا؟خلاصه آخر می نویسی و بعد پاکش میکنی. -این چه وضعه لباس پوشیدنه؟چرا کوتاهه؟ چرا تنگه؟ چرا موهات اینجوریه؟چرا آرایش داری؟چرا می خندی؟چرا بلند حرف میزنی؟چرا این طوری راه میری؟چرا با اون پسره حرف زدی؟چرا با اون دختره حرف زدی؟چرا؟چرا؟ چرا؟؟؟؟؟.... آقا از اون اول که رفتیم مدرسه تا الان که دانشجوییم هزار بار این سؤالا رو شنیدیم.هیچکس هم نگفت دخترم پسرم دردت چیه؟تو دانشگاه خدای نکرده(!)چه کمبودی داری؟این روزا ادم چادر هم بپوشه،حراست که میبینه به خودش شک میکنه! در این مواقع همه مسئول حراست از ما میشن ولی وقتی یه مرد،معلوم نیست از کجا میاد تو حیاط خوابگاه!وقتی سقف خوابگاه داره می ریزه وقتی تو آّب انقدر آهک و گچ هست که کم کم موهامون هم داره می ریزه و کم مونده سنگ کلیه بگیریم.وقتی یکی به خاطر اینکه هر دفعه باید چمدانها رو 4 طبقه بگیره بغلش ببره بالا،روانه ی دکتر میشه،_فقط به خاطر اینکه حاضر نیستن آسانسورها رو راه بندازن_،وقتی غذای دانشگاه از نظر کیفیت از آخر اول میشه،وقتی......ههییییی....چی بگم؟!اگه قرار به شمردن باشه خودتون این چیزا رو بهتر از من میدونین. خلاصه در این مواقع هیچکس نیست و همه کار دارن،وقتی هم نگاهشون میکنی که آقا،برادر من،خواهر من،شما که احساس مسئولیت و حراست میکنی،تو لیست مسئولیت های شما فقط دور لباس دانشجو ها خط قرمز کشیدن که انقدر بهش توجه میکنین؟!یعنی اگه آدم خیلی درست و خیلی مناسب(!)لباس بپوشه ولی جونش و سلامتش امنیت نداشته باشه اشکالی نداره؟؟!....،روشون رو میکنن به آسمون و شروع میکنن به سوت زدن!!!که اگه خیلی هم اصرار کنی یه ستاره ی دب اکبری،دب اصغری ،چیزی میندازن پشت مدرکت که از فاصله ی چند مایلی هم چشمک بزنی! ولی اگه دقت کنیم متوجه میشیم خواسته های خیلی بی جایی داریم!آخه یکم فکرکنین،دانشجو از اسمش معلومه،کسی که میخواد علم بدست بیاره،دانشگاه هم همینطور،محل کسب علم.پس نتیجه میشه که موجود نحیفی که اسم دانشجو رو یدک میکشه نمیاد دانشگاه که غذای خوب بخوره.یا در مورد خوابگاه که دیگه لازم به توضیح نیست،اسمی که داره کاملا نشانگر اینه که فقط بری توش بخوابی،پناهگاه نیومدی که امنیت می خوای.هتل نیست که انتظار در و دیوار سالم و آب تصفیه شده داری!آخه رسیدن به این جواب ها انقدر سخته که این همه فلسفه چینی کنیم راجع بهش؟؟!! اصلا این روزا همه دارن تو امکانات و کیفیت بالا شنا می کنن، تو اگه امکانات نداری و سر کلاس با سوسک و موش درس می خونی و تو حیاط دانشکده سگه با خانم بچه ها از کنارت رد میشه تازه انتظار هم داره بهش سلام کنی(!)_خب بیچاره حق آب و گل داره اونجا_باید به خودت افتخار کنی،چون الان عصر متفاوت بودنه، کلاس داره!!! آقای محترم،خانم محترم، دانشجوی عزیز،خواهشا حواست به درست باشه و انقدر تو حاشیه ها پرسه نزن،لطفا!!! تا همین جا هم که حرف هات رو نوشتم احساس پشیمونی میکنم،فقط نوشتم که اگه فردا روزی بهت گفتن چرا کار نداری،چرا خونه نداری،چرا انقدر اطلاعاتت راجع به رشته ای که خوندی کمه، نندازی تقصیر ما،که اینا حرف هام رو ننوشتن. دانشجو شدی که درس بخونی و مدرک بگیری،فقط هم مدرک بگیریا،درک مطلب و این چیزا رو بزار واسه بعد!!! نه اینکه بری دنبال امنیت و کیفیت. یک بار دیگه هم از اون ذهن مشوشت از این جور جمله ها تراوش کنه باید با کهکشان راه شیری طرف بشی...!!!از ما گفتن،خود دانی!!!!
-سعیده یادگار- دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:5 :: نويسنده : admin
مادرم ! به پاس آنچه به من داده ای ، به ستایش محبتهای بی اندازه ات ، و به وسعت همه خوبیهایت دوستت دارم
جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:50 :: نويسنده : admin
مرا مادر من نادان زاد پدرم نیز چو استادم دید،گشت ار تربیت من آزاد پس مرا منت استاد بود که به تعلیم من ایستاد استاد هرچه دانست آموخت مرا غیر یک نکته که ناگفته نهاد قدر استاد نکو دانستن حیف استاد به من یاد نداد روز معلم را بر تمامی پیشه وران این حرفه تبریک و تهنیت عرض می نماییم. تحریریه نشریه هیچ سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 8:49 :: نويسنده : admin
ای استاد بزرگ درسهای شگفت من ای که روح تشنه ام بی تاب جام کلمات زرین توست روح تشنه ای که با هر سخن از سوی تو لبریز و تهی از آگاهی میشود.... لبریز از معرفت سخنانت ...وتهی برای سیراب شدن دوباره... آموخته ام که حسی زیباتر از عشق وجود دارد ... و آن حس ناب ارادت و دوست داشتن است... و اکنون من سرشار از این حس ناب هستم"حس ارادت به پیشگاه پاک استادم" به این امید دم میزنم که با هر نفس بیشتر بتوانم در مسیر زندگی از وجود استادم بهره مند شوم...... روزت مبارک یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 18:38 :: نويسنده : admin
دیروز،حسین(ع) را به ضرب تیغ و سنگ آزردند و چندی پیش،عیسی(ع)گفت:خدایا اینان را ببخش. چندی پیش،بر سر عیسی(ع)تاج خار نهادند و در کوچه ها به راهش انداختند و دیروز حسین(ع)گفت:کجاست یاری کننده ای که مرا یاری کند! دروز،آری همین دیروز،خورشید پیکر حسین(ع)بر بلندای نیزه بود و چندی پیش،عیسی(ع)گفت اینان نمیدانند چه میکنند. چندی پیش،آری چندی پیش،صلیب،عیسی(ع) را بر بلندای آسمان کشید و دیروز حسین(ع)گفت:....پس آزاده باشید. و امرز،زیر چکمه ی اندیشه هایمان پیکر مظلومان را له میکنیم،سرهایشان را بر نیزه ی نادانی می افرازیم و کف مهربانان را ،با میخ های اعمالمان بر صلیب خودخواهی میکوبیم، و خود بر مصائب مسیح(ع) و حسین(ع) میگرییم. ای عیسی ناصری(ع)! به خود ببال که در جهل ما نبودی ور نه تورا نیز چون حسین(ع) مسلمانان بر صلیب میکشیدند. (جبران خلیل جبران)
-سعیده یادگار- چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:17 :: نويسنده : admin
خبری:(فرشید میرشکاری)جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه ارومیه با نصب بنرهایی از برگزاری تریبون آزادی با موضوع *آیا نظام ساختاری کشور نیاز به تغییر دارد*با حضور دکتر قدیری ابیانه سفیر سابق کشور مان در ایتالیا،در تاریخ 28اردیبهشت ماه سال جاری خبر داد.ولی دانشجویان به محض مراجعه به سالن شهید چمران با اطلاعیه ای تحت عنوان مراسم لغو شد مواجه گشتند .اعضای جامعه اسلامی نیز بدون اطلاع رسانی مجدد از برگزاری مراسم در سالن شهید یعقوبی پردیس شهر باز هم موجب سردرگمی دانشجویان شد!گفتنی است در حین اجرای برنامه موضوع بحث به سیاست خارجه تغییر کرده و تعداد اندک از دانشجویانی قصد صحبت داشتند محل را ترک کردند.مراسم تریبون آزاد نیز با حضور تعداد قلیلی از اساتید دانشگاه پایان یافت! در یک شب که مهمانی با شکوهی در قصر پادشاه برپا شده بود،مردی به آنجا آمد و خود را مقابل شاهزاده به خاک انداخت.درحالی که یکی از چشمانش بیرون پریده و حدقه چشمش خالی شده بود،همه مهمانها به او چشم دوختند. شاهزاده از او پرسید: -چه اتفاقی برایت افتاده؟ و مرد پاسخ داد: -ای شاهزاده!من دزدی حرفه ای هستم.امشب نیز که آسمان مهتابی نبود،برای دزدی از یک مغازه ی صرافی رفته بودم.همچنان که از پنجره بالا میرفتم،به اشتباه وارد یک مغازه بافندگی شدم.در تاریکی،به طرف دستگاه بافندگی دویدم که چشمم در اثر برخورد با دستگاه از حدقه درآمد.و اکنون ای شاهزاده!در مورد آن مرد بافنده نزد شما آمده دادخواهی میکنم. آنگاه شاهزاده،قراولی در پی بافنده فرستاد.او آمد و حکم چنین صادر شد که یکی از چشمان بافنده از حدق بیرون آورده شود. بافنده گفت: -ای شاهزاده!حکم منصفانه است.عادلانه است که باید چشم من بیرون آورده شود،ولی افسوس که هر دو چشم برای من لازم است تا هنگام بافت لباس بتوانم هر دو طرف آن را ببینم.اما همسایه ای دارم که پینه دوز است.او نیز دو چشم دارد،درحالی که در حرفه اش احتیاج به دو چشم ندارد. پس شاهزاده فرستاد تا پینه دوز را بیاورند.او آمد،و آنها یکی ازدو چشم پینه دوز را درآوردند. و اینگونه عدالت به خوبی اجرا شد..... "جبران خلیل جبران"
-سعیده یادگار-
دریا...
ای خروش بی کران عاشقانه
ای امید هر طلوع جاودانه
ای که در امواج تو مهری جهان بخش
با محبت،مهربان و مادرانه
****
آسمانی با نگاهت شعله ورشد
قلب عاشق با صدایت پرشرر شد
با نگاه پرشکوه مرغ باران
از کران تا بی کرانت فتنه گر شد
****
ای نگین اطلسی گون حقایق
ای سوار موج تو قلب دقایق
ای که مهتابان ز رویت دل فریب است
رسته از عشق تو هر داغ شقایق
****
خرقه ی خونین تو از فرغت یار
زرد گشته است روی تو از شوق دیدار
قصه ی عشق تو گمنام و غریب است
مانده پنهان چهره ات ای یار غمخوار
عماد انصاری ارده جانی
حضرت امام خميني (ره) از فقهاي اصولي معاصر است، بنابراين معرفت فقهي ايشان واجد ويژگيهاي فقهي مكتب اصولي است. از مهمترين ويژگيهاي مكتب اصولي ميتوان به اعتقاد به حجيت عقل، اجتهاد، پذيرش اصل تبعيت احكام از مصلحت و مفسده، اصالت اباحه، منطقه الفراغ، حجيت ظن و اعتقاد به قرآن، سنت، عقل و اجماع به عنوان منابع توليد معرفت ديني. مهمترين و بارزترين ويژگي مكتب اصولي، اعتقاد به عقل به عنوان منبعي جهت استنباط احكام و تعاليم ديني و به تبع آن "اجتهاد" است. عقل در تفكر اصولي، از چنان جايگاهي برخوردار است كه وجوب عقلي را مقدم بر اوامر شرعي ميدانند و با اين مبنا كه "الاحكام الشرعيه الطاف فيالاحكام العقليه"، حتي درباره اثبات امامت نيز، بيش از نقل بر وجوب عقلي تأكيد ميكنند. به نظر علامه حلي، وجوب عقلي در باب امامت، تمسك به وجوب سمعي و نقلي را محال و ممتنع ميكند، زيرا كه شرع متاثر از واجبات عقلي است و بنابراين، وجوب عقلي نصب امام بر خداوند، و نيز مقتضاي عقلي لطف الهي، مانع از آن است كه از وجوب نقلي تعيين امام توسط مردم جستجو شود. ذيلا به چند ويژگي بارز معرفت فقه اصولي پرداخته مي شود .
چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 14:48 :: نويسنده : admin
شیخ را گفتند...
شیخ ما (قدس سره) سوار بر مرکب خویش همراه اهل خانه به دل صحرا زد تا سیزده رو بدر کند و نحسی ان را نثار بدخواهان و کینه توزان نماید.هوا بنا برگزارشات پیشگویان بس صاف و دلنشین توصیف شده بود.اما آسمان سرخ بود و هوایی داشت بنام شرجی؛دخت شیخ بنا بر عادت مرسومش گفت:
-پدر جان همین جا اتراق نماییم .خسته شدیم دیگر.همه جا همین گونه است.
-شیخ پاسخ داد:باز آن زبان دو گزی ات را بیرون آوردی؟جلو تر می رویم که آنجا هوا خوش تر است.
-دخت وی گفت:پدر جان چرا خودت را به کوچه پس کوچه های علی چپ زده ای؟مگر نمی دانی سبب هوا ورود ریزگرد های عربی است که از بلاد عراق و عربستان مهمان ما شده اند.این گرد و غبار در سال های اخیر همیشه ما را مورد لطف قرار داده اند.
-(شیخ):پس چرا پیش گویان چیزی نگفتند؟هان؟چرا سبسطه می کنی؟حتما می خواهی بگویی به آنها گفته شده اوضاع هوا را وارونه جلوه دهند؟هان؟حتما می خواهی بگویی ارایه آمار دما در شهرهای گرم هم دروغ است،هان؟یعنی می خواهی بگویی در آن شهر ها عمدا میگویند دما 49 درجه است تا مبادا ادارات تعطیل شوند؟یا قصد داری بگویی دما همیشه بیشتر از 50 درجه بوده؟ای گیس بریده!!!!!!!!!
-(دخت):ببین پدر جان!منظور من اینها نبود.ولی اگر شما بگویید این اتفاقات نیافتاده مردم متوجه نمی شوند که هوا گرم است؟یا گرد و غبار در هوا پراکنده است؟خیر!!!پدر جان !!مردم می بینند.شما چون هوادار حاکمید می خواهید ورود این گرد و غبار که نتیجه عدم رسیدگی دولت بوده را به گردن یک سری چیز های دیگر بیاندازید.
-(شیخ):بله دیگر،باز هم کاسه کوزه بر سر دولت ما شکسته شد.باز تقی به توقی خورد و دولت مسبب آن شد.اخر نمک نشناس به دولت چه ربطی دارد؟دولت می تواند جلوی طوفان های صحرایی را بگیرد؟نعوذبالله می خواهی بگویی دولت به مقابله با قضا و قدر الهی بپردازد؟برو توبه کن دختر!مرا این همه زجر نده!!!!!!!!!
-(دخت):نه خیر پدر جان ،شما ملتفت نیستید،چرا در سال های پیشین این اتفاق نیفتاد؟چون که سازمان محیط زیست حاکم پیشین اقدامات مناسبی برای تثبیت شن های عربی انجام داده و هزینه ای را به کشور های مجاور پرداخت کرده بود.حال این پول پرداخت نشده و این شده که نیمی از ولایات سرزمینمان در گرد و خاک زندگی میکنند.
-(شیخ):یعنی میگویی پول بدهیم آنها حالشو ببرن؟خوشم باشه والا!می گویی باج بدهیم؟از پول یارانه مردم بزنیم و به کشور های مجاور بدهیم؟اصلا بدهیم که چه بشود؟گرد و خاک نیاید؟بگذار بیاید!اصلا خوش آمدند،مهمان حبیب خداست.
-(دخت):پدر جان من!!!آن ها که بیشتر از این پول را از ما می ستانند ،خب حداقل این یک مورد را مطالبه کنید!جای دوری نمی رود.اصلا سه هزار میلیاردی که قرار است در آینده اختلاس شود را برای همین کار مصرف کنید!چیزی هم باقی می ماند برای امور دیگر!!!
-(شیخ):بحث من و تو فایده ای ندارد،تو سرت نمی شود که اوضاع از چه قرار است،دهنت بوی شیر می دهد هنوز!برو هنوز یک سری چیزها رو نمی فهمی!
-(دخت):پدر جان، من به مکتب خانه ی آموزش عالی می روم،می فهمم چه می گویم.
-(شیخ):حتما می خواهی به خودت بگویی مکتب جو!!!برو دست از سرمان بر دار شما اگر آدم حساب می شدید اسمتان را صدا می زنند نه این که شما را صدا می زنند:((دانشجو یا مکتب جو...)) .این ها همه برای دلخوشی شماست وگرنه شما را چه به این حرفها؟
-(دخت):متاسفم ما قشر فرهیخته جامعه ایم چرا صدای ما را نمی شنوید...
-(پسر شیخ):بس است دیگر ،کلافه کردید مارا!می گذارید این مرغ های یارانه ای و سیب چینی را بخوریم یا نه؟چکار دارید به این حرف ها؟هزار بار گفتم بگذارید از اداره چند بلیط مجانی آنتالیا بگیرم آن هم با هزینه ی سفر، تا این همه از هوای بد وخاکی دم نزنید؟
-شیخ(رضی الله عنهُ) نعره ای بر سر پسرش کشید و گفت:تو هم که حرف این فریب خورده فرنگی مآب را میزنی.تو که نان حاکم را می خوری چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خیلی خب! قرار بود برای وساطت کار تو پیش خواجه عماد بروم ولی خودت نخواستی!!!!!!
-پسر بی درنگ گفت:اصلا هوا خیلی هم خوب است ، همشیره،تو هم اگر ناراحتی برو یه فکری به حال خودت بکن.من که چنین هوایی را تا کنون ندیده ام.آنتالیا کیلویی چند؟؟؟؟؟؟ولوله آباد با هوای خاکی خودمان خوش است.
-شیخ گفت :آهان این شد!!!!!!!بیا دخترجان سمج!از برادرت بیاموز رسم ادب را!!!
-(دخت):بله !ادب را از ایشان به رسم لقمان می آموزم.
12 فروردین روز جمهوری اسلامی بر تمام هم میهنان عزیزمان در جای جای ایران پهناور مبارک باد.
هیئت تحریریه نشریه هیچ شنبه 12 فروردين 1391برچسب:, :: 18:4 :: نويسنده : admin
تفکیک جنسیتی باید در همان اوایل انقلاب اسلامی صورت می گرفت !
نشست دانشجویی پوشش محدودیت یا مصونیت به همت کانون قرآن سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی دانشگاه ارومیه برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه و به نقل از معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد آذربایجان غربی این نشست با هدف تبیین حجاب در ابعاد مختلف زندگی ، تاثیر حجاب در روابط اجتماعی، بررسی حجاب در ادیان الهی و تشریح فلسفه حجاب در سالن شورای دانشکده علوم دانشگاه ارومیه برگزار شد. حجت الاسلام دکتر عزیزی عضو هیات علمی دانشگاه ارومیه در این نشست با بیان اینکه انسان نباید با دیدگاهی جاودانه به زندگی دنیوی بنگرد افزود: حجاب قطعه ای از قطعات جدا نا پذیر اسلام است. وی افزود: اگر انسان خدا را بشناسد و برای رضای او عمل کند هم در این دنیا و هم در آخرت پیروز خواهد شد. حجت الاسلام عزیزی افزود: هیچ انسانی در دنیا برای دارا بودن نیاز های غریزی خود مورد اتهام قرار نمی گیرد، فقط برای نحوه ارضا نمودن نیاز های خود مورد انجام گناه قرار می گیرد و گاهی نوع رسیدن به نیاز ها جامعه را به بی راهی و تباهی می کشاند. وی با اشاره به اینکه بنا به دستور خداوند انسان باید جامعه ای را رقم زند که در آن علاوه بر ارزش های انسانی، ارزش های الهی نیز رعایت شده باشد اظهار کرد:اگر تمامی نیاز های انسان در یک چارچوب کلی کنترل نگردد، جامعه بشری به تباه کشیده خواهد شد. وی افزود:حجاب محدود به خانم ها نیست و در برابر آقایان نیز صدق می کند. این عضو هیات علمی دانشگاه ارومیه ادامه داد:علت حساسیت بیشتر اسلام برای حجاب زن نسبت به مرد، تحریک پذیری بیشتر جنس زن نسبت به جنس مخالف است. وی هدف اصلی از حجاب را پاکسازی جامعه و جلوگیری از آغشته شدن آن به گناه عنوان کرد و افزود:اگر محیط خانواده سالم و زمینه ساز گناه در جامعه نباشد، برخی نیاز ها مانند غریزه جنسی در خانواده سیراب می شود. دکتر عزیزی اظهار کرد:تفکیک جنسیتی باید در همان اوایل انقلاب اسلامی صورت می گرفت ولی با مخالفت و سنگ اندازی برخی ها و بهانه آوردن مخالفت کشور های غربی به تاخیر انداخته شد. وی ادامه داد:اگر تفکیک جنسیتی از لحاظ روانشناسی و جامعه شناسی باعث بهبودی علم آموزی در دانشگاه ها و جلوگیری از وجود برخی حاشیه ها می گردد، دلیلی برای عدم اجرای آن وجود ندارد. حجت الاسلام عزیزی افزود:با بررسی های کارشناسانه صورت گرفته اختلاط در دانشگاه ها و روابط قبل از ازدواج یکی از عمده دلایل افزایش سن ازدواج در بین افراد تحصیلکرده است. بنابراین بایستی زمینه آشنایی زوجین، قبل از ازدواج زیر نظر کارشناسان و خانواده ها در دانشگاه ها ایجاد شود. ادامه این نشست به صورت گفتگوی آزاد بین دانشجویان و پرسش و پاسخ ادامه یافت.
شیخ را گفتند!
از این پس در نشریه ی هیچ اوضاع و احوال شیخ ما (خفیه الله معاصیهُ) رو نقل خواهیم کرد.شیخ دارای فن بیانی روان و اغلب مدافع ساختارهای موجود و مخالف انتقاد و... است.وی دارای دختری متین و عاقل است و پسری دارد که او را گویند ((آقازاده)) و بس ناجوان مردانه از اختیارات پدر لابی ها دارد.وی در سال های خیلی دور زندگی می کند و در کشوری زندگی می کند که در نقشه ی جغرافی نیست و اسم ان ولوله آباد است و ربطی به ایران خودمان ندارد!!!..از همین رو بیان غیر منطقی وی که ممکن است جالب باشد را بر صفحه ی بلاگ منقوش می کنیم.
حکایت اول:
شیخ ما (رضی الله عنهُ) بر کوچه سنگ فرش های ولایت خود قدم می زد.ناگه پرواز غیر منطقی و دسته جمعی کلاغان و بازان و کفتران را به عینه مشاهده نمود. با خود زمزمه می کرد که العجب!!! سونامی بلاد چشم بادامی ها در سر زمینمان رخ داده و خبر نداریم؟ناگهان شیخ نعره ای براورد و با دستان خود بر پیشانی اش که تا فرق سرش ادامه دارد کوفت و گفت :آنقدر این زنان ،گیوه ی پاشنه بلند پوشیدند و زلفان خود بر پیشانی ریختند تا این شد،الهی العفو....
پسرکی وی را گفت: شیخ ،تمامی اوضاع و احوال فعلی حاصل شیهه دخت گرامتان می باشد که بر همه احوال ناراضی است...
شیخ سمت بیت را پیش گرفت ،به خانه رسید و بدون پرسشی دخت خود را گفت :درد بی شوهری تو را بی طاقت نموده که چنان عربده می زنی ؟
-دخت پدر را گفت :ابوجان ، چه می گویی من هنوز سنی ندارم جز بیست و هفت سال ،اصلا سبب نعره ی من چیز دیگری است،
-شیخ گفت :می نالی یا تو را به کاه ریزک طویله برم و از تو اعتراف مستند بستانم؟
دخت گفت :با دوستانم در اینترنت می چتیدیم ناگهان باز هم نت ما قطع گردید و همان نیمچه سرعتی داشت پرید.مگر ما چه داریم جز این نت بی صاحب مانده که راه به راه قطع می گردد.اگر این اینترنت نباشد ما..(شیخ از ادامه سخنان وی ممانعت به عمل آورد و گفت:
-زبان بر کام گیر ای کوه معصیت ؛چرا شانتاژ تبلیغاتی می کنی ؟اصلا اینترنت می خواهی چیکار؟مگر در آن سایت و جراید الکترونیکی چیز مهمی نیز هست که تو به اینترنت پر سرعت نیاز داری؟هان؟بد است حاکم نمی گذارد به فساد کشیده شوی نمک نشناس؟تازه هم ،این همه سرعت را در کجای جانت می ریزی ؟چرا اقدامات وزارات و صدارت را زیر سوال می بری؟هان؟اصلا تو را درد دیگری است،اینترنت بهانه است!!تو در بوق تبلیغاتی معاندین این سرزمین قرار گرفته ای و سخنان آنان را بر زبان می رانی و قصد داری سیاه نمایی کنی وگر نه چرا جز تو و رفیقانت در مکتب خانه ،کسی اعتراضی ندارد؟می خواهی من بگویم؟هان ؟بگم ؟ بگم؟ زبانت چرا در آن غار بی چاکت کوتاه مانده ؟حرفی نداری بزنی،ای شورشی!!!
-دخت که باز هم از سخنان پدر به تنگ آمده بود در دل گفت :زودتر آن مردک یه لا قبای رویاهایمان با ان اسب یابو مسلکش نمی آید تا مارا از دست این پدر نجات دهد،آخر چه بگویم تا پدر را مجاب کنم؟آهان !!!فهمیدم.پدرجان اصلا رتبه ی ما در اینترنت چندم است در میان این همه بلاد؟
-شیخ(طویل الله عمرهُ)گفت:آهان پس بشین تا آمار مستند با مهر سازمان آمار ولوله آباد را برایت بیاورم،تا ببینی چه اقداماتی صورت گرفته که تو و آن رفیقان کورت ندیده اید!!بیا ای زریکه ی هوادار من و تو و فارسی وان خاک بر سری!بیا ببین!در زمان شروع کار حاکم فعلی (جانمان فداهُ) رتبه ی ما در میان یکصد و هفتاد بلاد کره ی خاکی، یکصد و شصت و شش بوده یعنی کشور هایی هم چون افغانستان ،سوریه ،لبنان و بورکینافاسو در پشت سر ما قرار داشتند که تا کنون که شش سال از عمر پر برکت دولت یار می گذرد رتبه ما یکصد وشصت و پنج شده!!!می دانی این یعنی چه؟یعنی پیش رفت .یعنی پشت سر گذاشتن لیبی !!تو این را نمی بینی؟چرا سیاه نمایی می کنی؟ایا بد است رتبه ما در کنار کشورهای دوست و اخوی است؟ایا خوب بود ما در کنار ان چشم بادامی های کره ای کمونیست در رتبه دوم بودیم ؟
-دخت گفت :چه اشکالی دارد؟خیلی هم خوب است.می توانستیم کلی دانلود کنیم خیر سرمان.
-شیخ نیز گفت:بله من هم اگر عاشق جومونگ می شدم و سوسانو را دوست داشتم ، حتما مجاورت با ان خدانشناس ها برایم خوب بود!
در همین اثنا پسر شیخ که اکنون مدیر عامل لیزینگ حیوانات باربر شده آمد و خواهر به او گفت:برادر جان تو که دستی بر سیاست داری بگو!چرا اقایان سرعت اینترنت را افزایش نمی دهند؟
-پسر گفت:ببین همشیره!!کله ات بوی قرمه سبزی می دهد.چرا اعتراض می کنی !زندگی را بچسب!!!کیف دارد ای حماره!!!تو ان قدر اعتراض می کنی که وزیر بیاید بگوید که :اینترنت با پهنای باند کافی داریم ،نمی دهیم!این را می خواهی که سنگ روی یخ شوی؟دست بردار همشیره!عاقبت ندارد!
-دخت گفت:اخوی شما با این اوضاع راحتی ؟
-گفت:با همین نت کم سرعت نشریه ای را خواندم به نام هیچ که بانویی در نوشتاری که به یادگار!!!گذاشته بودند فرموده بودند:ما که راحتیم،ناراحت ها بروند فکری به حال خودشان بکنند.
-دخت گفت:من هم در همان نشریه دست خط بانویی که با حشمت!!! و جلال نوشته بود خواندم((جامعه بد جور تب کرده است رفیق!!! . پس اعتراض ما هم اعتباری ندارد.ما هم راضی شدیم چرا که از اهل عالم هیچیم و چیزی کم...
همواره ی روزگار با ما جاری باشید!
-میلاد شیراوند/سردبیر گروه سیاسی نشریه هیچ-
ویژه نامه زنده یاد یزدانیان منتشر شد؛ در ادامه مطلب این قسمت می خوانید:
*بی بی هم رفت/نوشتاری از میلاد شیراوند
*بیوگرافی مرحوم یزدانیان
*معرفی سریال قصه های مجید
*مصابحه ای با برخی اعضای نشریه هیچ
تنظیم و گردآوری:خانم ندا عباسی ادامه مطلب ...
اول مرغ بود یا تخم مرغ؟این از آن دسته سوال های فلسفی رایجی است طبق آخرین مشاهدات هنوز جوابش مبهم مانده.البته ناگفته نماند که مرغ و تخم مرغ هرکدام طرفداران جداگانه ای دارند اما هنوز بساط صلح و توافق بین این دو گروه محترم برپا نشده.موضوع بحث ما هم یک چیزی هست شبیه همین سوال فلسفی.قا اول حراست بود یا دانشجوی بی انضباط؟عده ای معتقدند اگر برخی از دانشجویان راه خودشان را بروند قوانین را دقیق اجرا کنند خبری از اخطار و تذکر مسئولین محترم نیست،عده ی دیگری هم میگویند اگر برخی سختگیری های بیش از حد که گاهی رخ میدهد، رخ ندهد و کمی هم لطافت همراه کار شود مشکل حل میشود.حالا کدام صحیح تر است خدا داند.ما که راحتیم،ناراحت ها بروند فکری به حال خودشان بکنند.
خودمانیم،این ناهماهنگی و بی برنامگی ها از اولش هم بود و به نتیجه ی خاصی حداقل تا الان که نرسیده.البته بی برنامگی یک مسئله است و نداشتن ضمانت اجرایی برای برنامه مسئله ای دیگر. تا جایی که یادمان است از همان زمان مدرسه از بس ما را تهدید های توخالی کرده بودند که اگر فلان کنید و بهمان کنید اخراجتان میکنیم و انضباطتان را کم میکنیم که دم دفتر رفتن شده بود تفریحمان.خودمانیم،هیچوقت هم کسی نگفت فلان برنامه ی فرهنگی را اجرا میکنیم تا فلان مشکل پیش نیاید،همه گفتند فلان تنبیه را درنظر میگیریم برای جلوگیری از از فلان مشکل.وارد دانشگاه شدم خواستم انتخاب واحد کنم،صفحه اول سایت یک تعهد نامه گذاشته بودند چون حوصله خواندنش را نداشتم و میدانستم بدون پذیرش وارد صفحه اصلی نمیشوم قبول کردم؛ولی بعدها برخی بندها را از دوستان شنیدم که بسیار جالب بود. حالا اینجا یک سوال پیش می آید که ضمانت اجرایی برای این گونه مصوبات وجود دارد؟یک جواب این است که امضای این موارد تنها برای ایجاد تعهد اخلاقی صاحب امضا گذاشته شده و اصلا قرار نیست کسی به کسی گیر بدهد، و اگر بخواهیم جواب مخالف این را مطرح کنیم یک سری مشکلات پیش می آید که به چند تای آن اشاره میکنیم: مثلا یکی از ضوابط مربوط به ارتفاع کفش خواهران محترم است که نباید بیش از 5 سانتی متر باشد،بنابر این یک خط کش استاندارد و یک مسئول تمام وقت نیاز داریم.البته این روش مزیت اشتغال زا بودن را به همراه داردکه اگر از آن بگذریم میرسیم به هزینه های مربوط به خرید خط کش و احتمالا بحث های فلسفی و منطقی بر سر مقیاس دقیق خط کش ها.به این هم اشاره کنیم که اگر این تعهدنامه هم مثل تابلوی ممنوعیت استعمال دخانیات-که معمولا تعداد دوستانی که زیر تابلو مشغول دود کردن سیگار میباشند بیشتر از جاهای دیگر است- باشد،دیگر نیازی به این حرف ها نیست همه میدانند کجا جمع شوند. سوال دیگر این است که اصولا وظیفه ی مدیریت دانشگاه در برابر معضلات فرهنگی دانشگاه چیست؟ یک جواب ممکن است این باشد که هیچی.جواب دیگر این است که خود تشکل های دانشجویی باید این امر را بر عهده بگیرند که در این حالت هم باز همان هیچی است.جواب سوم هم اینکه وظیفه ی حراست است تا با این ایده ها مخالفت کند که در این صورت همان هیچی خیلی بهتر است.مسئله ی دیگر اینکه اصلا به فکر یکسان کردن فضای بیرون و درون دانشگاه نباشید چون سیاست ما در بیرون دانشگاه این است که مردها زمین را نگاه کنند! پس برای داخل دانشگاه هم باید زمین را نگاه کنند که دوباره وظیفه ی مدیریت همان هیچی است.پس میبینیم صورت مسئله پاک شده و باید برویم سراغ حل مسائل دیگر.هرچند ما از اول هم راحت بودیم،ناراحت ها بروند فکری به حال خودشان بکنند.راستی میتوانیم جوایز سنگینی برای معدلA ها در نظر بگیریم تا بچه ها درسشان را خوب بخوانند،یا اینکه زمین دانشگاه را پر کنیم از چاله و دست انداز که همه مجبور شوند زمین را نگاه کنند..... راه حل که هست مجال رسیدگی نیست.ما هم که در این میان راحت بودیم،ناراحت ها بروند فکری به حال خودشان بکنند. -سعیده یادگار-
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی دست خود زجان شستم از برای آزادی تا مگر بدست آرم دامن وصالش را می دوم به پای سر در قفای آزادی چندی پیش تریبون آزادی حول محور انتخابات در دانشگاه روبروی سلف مرکزی توسط جامعه اسلامی دانشجویان به مدت سه روز دایر گردید که برخی دانشجویان به بیان نقطه نظرات خود در مورد انتخابات پرداختند.در روز آخر بعد از خروج از سلف همراه با دوستان با صحنه ای عجیب و دلخراش روبرو شدیم.گویا با فردی منتقد در اثنای صحبت هایش برخورد شده بود البته تا اینجا کاملا طبیعی به نظر می رسه چون اگه برخورد نمی شد تعجب برانگیز بود ،بگذریم جای تامل و تاسف اونجا بود که مجری برنامه در توضیح با اتفاق پیش اومده گفت :((من معتقدم آزادی نباید این جوری باشه ،بلکه باید محدودیت باشه ،اصلا آزای بدو محدودیت نمیشه)).فکر کنم متوجه شدید اوضاع از چه قرار بوده و چرا به من خیلی بر خورد.در خظاب اون اقای عزیز که گویا رییس جامعه اسلامی دانشگاه هم هستند چند نکته رو لازم دونستم تا حتما ذکر کنم ؛
((روزی شخصی را نزد حاکم بردن و به حاکم گفتند :یا امیر این مردک به شما توهین کرده است،حاکم بی محابا دستور می دهد که :او را بالای کوه ببرید و به او ده هزار ضربه شلاق بزنید.وزیر وی که فرد دانایی بودگفت :ای امیر شما یا شلاق نخورده اید یا معنی ده هزار تا را نمی دانید چیست)) این حکایت به این خاطر بود که به ان دوست عزیز بگم که شما یا آزادی را تجربه نکردید یا معنی آزادی را نمی دانید چیست.تاسف بار است که می بینیم این طور به اصل آزادی که مهمترین پیغام قیام حسین و پیروانش بود حمله ور می شوند.آیا نمی دانند که نقطه تقابل و متضاد و نقیضه آزادی ،واژه محدودیت است و آیا همچنین نمی دانند جمع نقیضه در کنار هم محال است.مگر می شود گفت اکنون هم شب است و هم روز ؟مگر می شود گفت من اکنون هم در شرق و هم در غرب هستم؟جمله آزادی محدویت دار مصداق مثال های فوق است.و هر کس این چنین نظری دارد مطمئنا بدیهی ترین اصطلاحات بشری را زیر سوال برده و قطعا این چنین فردی از لحاظ روانی دارای مشکلاتی اساسی است.آزادی اگر حد داشت این همه انقلاب در طول تاریخ برای چه بود ؟کدام متفکر،کدام تئوریسین برای آزادی محدودیت قائل است.هر محدودیتی و هر خط قرمزی مطمئنا در تقابل با اصل آزادی است که صراحتا در قانون اساسی ذکر گردیده.اگر آزادی نباشد ترس جامعه را فرا می گیرد و همانطور که همگان می دانند عامل خفت و خواری هر جامعه ای ترس ان هاست!گر چه این اصطلاحات برای شما غیر قابل درک است ولی تاملی ساده می تواند شما را به اصل موضوع برساند ،همان اصلی که نمی خواهید بفهمید چیست زیرا اگاهی شما از آن اصول ،مرگ افکار خشکتان را در پی دارد.
((خدا به آنچه انجام می دهید و انچه انجام می دهیم اگاه و ناظر است و معیار قضاوتش حق است))
میلاد شیراوند/سردبیر سیاسی نشریه مجازی هیچ
محدودیتی که به تعریفی مصونیت میشود گاهی.....
و تو را همیشه یک طرفه به دادگاهی می فرستد که ....
و تو شاید آرزویت دیدن سایه ی تنهایی خودت در خیابان باشد.....
و شاید گاهی نگران گشت های ارشاد هم باشی .....البته از نوع ذهنی اش......
این روزها زیادند کسانی که رگ غیرتشان بسیار متورم شده است......
و روز به روز سیاه ترت میکنند که همیشه در عزا و ماتم باشی برای جنس خودت....
برای طبیعت بودنت....برای چیزی که هستی و مثل اینکه نباید باشی......
و باید مثل همه ی چیز های دیگر تو هم سانسور شوی.....
باید و نباید هایی که دیگری برایت تعریف میکند.....
و گاهی حتی ستم های نا آگاهانه زن بر زن.....
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم.....
جامعه ی تب کرده ای که مدام در گوشت میخواند....
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو...
دچار یک هذیان گویی عمومی هم شده است گویا...
و عجیب به تو که فریاد می زنی "من زنم یک انسانم" به دید یک بیمار مینگرد گاهی....
این جامعه بدجور تب کرده است رفیق.
-خانم عاطفه حشمتی(گروه اجتماعی و ادبی)- سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:اجتماعی-ادبی, :: 21:55 :: نويسنده : admin
گروه سیاسی و اجتماعی:خیلی ها دوست دارند بدانند که با پولی که اخیرا اختلاس شد دولت می توانست چه کارهایی انجام دهد که متاسفانه انجام نداد. -میتوان ۳۰ هزار واحد آپارتمان ۵۰ متری خریداری کرد.
سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 21:30 :: نويسنده : admin
دانشجوی جدیدالورود: وقتی دیدم به سن ورود به دانشگاه رسیدم و جنس مخالفم نیز در دانشگاه ودر کنار من مشغول تحصیل خواهد شد احساس کردم به ان درجه از فهم و شعور رسیده ام که بتوانم رفتار وکردار خودم رااصلاح کنم اما وقتی وارد دانشگاه شدم تفکیکی را دیدم که غیر مستقیم به من می گفت تو هنوز بزرگ نشده ای و نمی توانی رفتارت را کنترل کنی برای همین جدایت کردیم....!!!!!!
مدتی است که مسئله تفکیک جنسیت در دانشگاهها ی کشور مطرح شده و استارت ان هم زده شده که مخالفان و موافقانی را به دنبال داشته خوب یا بد طرحیست که شروع شده وادامه هم خواهد داشت و گفته های ما نیز همچون اب در هاون کوبیدن است!!!!
اما وظیفه خود دیدیم تا صرفا جهت ساکت نماندن در برابر این توهین بزرگ به دانشجویان و محیط دانشگاهی به پیامد های این تصمیم واثارش بر دانشجو و جامعه بپردازیم.
جدا کردن دانشجویان و تفکیک انان در محیط کلاسی که از امن ترین و مقدس ترین مکان هاست عاقبتش چیست؟
ایا همین دانشجویان فردا در جامعه در مشاغل مختلف در کنار یکدیگر قرار نمی گیرند؟؟
یا میخواهیم محیط کار را هم به تفکیک بکشانیم؟(البته بعید هم نیست)!!
گفتنی است خود این عمل (تفکیک جنسیت)از لحاظ روانی باعث مشکلات اخلاقی شدید در سطح جامعه می شود زیرا انسان موجودی حریص است بخصوص به چیزی که از ان منع می شود.
لازم به ذکر است با جدا کردن دختران و پسران از هم و جلوگیری از روابط دختر و پسر در دانشگاه ها سبب می شود برخورد های ساده دانشجویی و همچنین برخی روابط عاطفی به پارک ها و برخی مکان های عمومی کشیده شود که در ان صورت بایست در این گونه مکان ها نیز مانع این رفتار و روابط شد اینجاست که برخورد ساده دانشجویی پا را فراتر نهاده و یک برخورد ساده دانشجویی به مکان های خلوت تر و به خانه هایی با روابط نامشروع کشیده می شود که بایست برای مقابله با ان خانه به خانه با فساد مقابله کرد.
گفتنی است اجرای این طرح نیازبه هزینه ای بسیار بالا دارد هزینه ای که براحتی میتوان از ان برای بالا بردن سطح کیفی دانشگاه ها و تامین نیاز ها و کاستی های دانشجویان استفاده کرد.
بر همگان واضح است که با این وضع اقتصادی کشور اجرای این طرح چه مشکلاتی را در پی خواهد داشت.
در این میان عده ای هم مسئله حجاب و عفاف در دانشگا ها را علت این طرح می دانند که در پاسخ فقط به گفته اقای علی عباسپور رئیس کمیسیون اموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی اشاره میکنیم که در مصاحبه ای اشاره کرده اند که طرح حجاب و عفاف در کل کشور باید اجرا شود و مختص دانشگاه ها نیست زیرا روابط زن و ومرد – دختر و پسر تنها در دانشگاه نیست که باید بر اساس ضوابط اسلامی باشد بلکه لازم است در سطح جامعه روابط بر اساس موازین اسلامی بر قرار شود وی همچنین افزوده : جدا سازی دختر و پسر در دانشگاه ها مفهومی ندارد چرا که این دو جنس در جامعه در کنار یکدیگرکارمی کنند.
این طرح اجرایی شده ولی کاری جز توهین به محیط علمی و دانشگاهی نیست به خاطر یک سیب گندیده در یک جعبه کل میوه های جعبه را دور نمی ریزند این طرح نیز همچون فیلترینگ سایت ها یا جمع کردن ماهواره هاست بایست باور کنیم عصر اطلاعات و ارتباطات است به فرزندان این مرز و بوم یاد دهیم چگونه عاقلانه ارتباطات اجتماعی داشته باشند نه اینکه به کل مسئله ارتباط را منکر شویم این کار صورت مسئله راپاک کردن است.
در پایان حدیثی از امام علی (ع) که فرمودند : فرزنددانتان را متناسب با زمان خودشان تربیت کنید.
سردبیر اجتماعی نشریه هیچ افشین حسن پورمن همان هیچم که بودم...
سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 1:38 :: نويسنده : admin
![]() ![]() |