دریا...
ای خروش بی کران عاشقانه
ای امید هر طلوع جاودانه
ای که در امواج تو مهری جهان بخش
با محبت،مهربان و مادرانه
****
آسمانی با نگاهت شعله ورشد
قلب عاشق با صدایت پرشرر شد
با نگاه پرشکوه مرغ باران
از کران تا بی کرانت فتنه گر شد
****
ای نگین اطلسی گون حقایق
ای سوار موج تو قلب دقایق
ای که مهتابان ز رویت دل فریب است
رسته از عشق تو هر داغ شقایق
****
خرقه ی خونین تو از فرغت یار
زرد گشته است روی تو از شوق دیدار
قصه ی عشق تو گمنام و غریب است
مانده پنهان چهره ات ای یار غمخوار
عماد انصاری ارده جانی
نظرات شما عزیزان:
ندا عباسی 
ساعت12:45---21 ارديبهشت 1391
دریا...نماد آرامش..
بسیار زیباست...دستتون درد نکنه...
حميد 
ساعت17:10---15 ارديبهشت 1391
عماد جان شعر زيبايي بود سروده هاي خوبي داري